نویسنده: جان گری
مترجم: باجلان فرخی



 
می‌گویند: «تاریخ از سومر آغاز شد» اما با توجه به تمدن‌های مستقل مصر و دره سند شاید این نگرش خطا و سبب نادیده گرفتن دستاوردهای بنیادین جوامع کشاورزی پیش از اسکان سومریان در میان‌رودان جنوبی است. با این همه تأکید بر اهمیت انگیزه درک انسان از محیط خویش و همکاری در اداره‌ی این محیط در میان‌رودان خطا نیست.

سومریان

رسوبات متغیر دجله و فرات و طغیان این رودها سبب پیدائی باتلاق‌ها و دشت‌های حاصلخیزی است که از آفتابی سوزان و بارور کننده برخوردار است. این سرزمین پیش از اسکان انسان چشم به راه مردمانی بود که با برخورداری از سازمان سیاسی متشکل به تنظیم برنامه آبیاری و حفر آبراهه‌هایی روی آورند که از آب‌های آشفته‌های این دو رود زندگانی و نظم را شکل داد. این با هم نهاد در دنیای آبی – خاکی میان‌رودان جنوبی و جائی که هنوز انسان زمین را با دست خالی از آب می‌گیرد از اهمیت خاص برخودار و بدان سان که خواهیم دید این تلاش دیرسال خاستگاه مراسم آئینی جشن‌های سال نو در بابل و آشور بود. طغیان بزرگ و ادواری این دو رود هنوز هم همانند روایت «توفان بزرگ» آغازین یاد آور روایتی است که سومریان دوره تاریخی و پیش از تاریخ را با نام «بخش‌بندی بزرگ» مشخص می‌کردند. سومریان دوران باستان را نه با اتکای به سلسله‌های فرمانروائی منفرد که با عنایت به شهریاران مشهور و بنیانگذار دودمان‌های بزرگ مرزبندی می‌نمودند؛ و چنین است که فهرست شهریاران نشان از پدرسالارانی دارد که متوشالح در مقایسه با این شهریاران گوئی جوانی بیش نبود؛ [و متو شالح Methusehalh] پیامبری بود که به روایت سفر پیدائی 5: 27 و اتو 1: 3 نهصد و شصت و نه سال زندگی کرد.
این جا در جنوب اساطیر سومر شاید نخستین روایتگر پیوند انسان با محیط زندگانی خویش و در حدود اواسط هزاره چهارم پیش از میلاد شاهد پیدائی خط و اثرگذاری قلم‌های نوک تیز بر سفال مرطوب بود. سومریان نوشتن را با ابداع نشانه‌های تصویری ساده‌ای که در آغاز بیانگر واژه‌های مستقل از هجاهای مصوت و صامت بود آغاز کردند و این پیشرفت بر آیند رشد جوامعی بود که پیرامون معابد و سرزمین‌های فرمانروائی دینی شکل گرفتند. این فرمانروائی‌های دینی گزارش‌های خود را با دقتی خاص نگهداری می‌کردند و در چنین جوامعی سازمان دهی مردمان و بهره برداری از منابع طبیعی به گونه‌هایی شکل گرفت که تلاش دولت شهرهای آن در راستای شناخت محیط زندگانی مردمان آن قرار داشت.
حتی در هزاره سوم پیش از میلاد نیز از تحلیل فلسفی [در این بخش از جهان] خبری نبود. مردمان میان‌رودان باستان با محیط خویش درگیر و در مراحل آتی؛ که زمینه کار ما در این کتاب است، انسان به مرحله‌ای رسید که توانست نمودهای طبیعی را به شکل خاص و بدون اتکای بر مشاهده دقیق طبقه بندی نماید. هدف عملی این طبقه بندی سازگاری مردمان با محیطی بود که در آن زندگی می‌کردند و در اسطوره‌هایی که به بررسی آن می‌پردازیم تمایل به گرایش علمی آشکار اما روایت‌ها نمایشی و بیش از علمی بودن عاطفی است. در اساطیر خاور نزدیک عناصر متناقض با منطق بسیار و به ویژه در اساطیر کیش گزارش‌های ادبی در تکریم و تمرین مراسم آئینی بسیار و گاه غیر قابل درک و در ارزیابی اساطیر میان‌رودان باید بدین نکته توجه داشت. اسطوره‌هایی که از آن سخن می گوئیم حاصل از تنظیم استادانه و دراز مدت و با توجه آن که در هزاره سوم پیش از میلاد غلبه عناصر ادبی در این اسطوره‌ها آشکار است توجه به اندیشه علمی ورای آن از اهمیت خاصی برخوردار است.
خاستگاه مردمان «کله پهن» سومری از نظر بدنی و زبان مورد کاربرد از سامی‌ها کاملاً جدا و هنوز از مسائل حل ناشده تاریخ است. رخدادهائی خاص موجب پیدائی این مردمان از ناحیه جنوب شرقی یا از طریق جنوب ایران و خلیج فارس شد و آشنائی این مردمان با کشتیرانی نظر دوم را بیش‌تر تأیید می‌کند؛ و شاید هم بدین دلیل است که صحنه یکی از اسطوره‌های این مردمان در دیلمون Tilmum یا جائی است که امروز بحرین نام دارد. این اسطوره به خاستگاه کشاورزی و پیشرفت آن و برخورد دو عنصر مفید و ویرانگر یعنی زمین مادر؛ نین هورساگ Ninhursag و دریا، ئن کن (ان کی) Enki، اختصاص دارد. تأکید براین روایت اسطوره ئوانس Oannes در یونان است که مشابه اسطوره ئه‌آ Ea؛ در سومر و ئوانس موجود نیمه انسان و نیمه ماهی بود که هر روز از دریا سر بر می‌آورد تا مردم را نوشتن؛ علم؛ هنر؛ شهرسازی؛ ساختن معابد و کشاورزی بیاموزد و هر شب در دل دریا ناپدید شود. ئه‌آ در سومر خدای دریا و خرد است و با این همه فرایند شهروندی فرایندی است که درگذر زمان تحقق یافت و این روند با اسکان در میان‌رودان جنوبی و اسکان مردمانی که از آن سوی دریا با مهارت‌های مورد نیاز و سازمان سیاسی مناسب به این منطقه کوچیدند تطابق دارد.

توضیح عکس: نقشه قلمرو فرمانروائی میان‌رودان و کنعانِ کتاب مقدس، سوریه و فلسطین (ارض موعود آتی عبرانیان). خط نقطه چین مسیر کوج عبرانیان سرگردان را نشان می‌دهد.
سومریان در میان‌رودان جنوبی پیرامون معابد خویش و در دشت‌های رسوبی پیرامون باتلاق‌ها به کشت غلات و غرص خرما و گله داری روی آورند. سومریان با گذشت زمان به کشتی سازی و دریا نوردی نیز روی آوردند و با گذر از آبراه‌ها، مرداب‌ها و دریاچه‌ها و دجله و فرات به خلیج فارس راه یافتند و با ایجاد رابطه بازرگانی با سرزمین مرتفع ایران؛ آسیای کوچک و سوریه در اوایل هزاره‌ی سوم پیش از میلاد به مصر و دره سند نیز راه یافتند. غلات و سنگ‌های گران بها از دیگر منابع طبیعی این سرزمین و سروهای لبنان و امانوس Amannus از موادی بود که این تمدن بدان نیاز داشت. در افسانه گیل‌گمش Gilgamesh روایت از باغی است که در کوهساران شمالی و به دور از سومر قرار دارد؛ باغی که میوه درختان آن سنگ‌های گران بهاست. در اسطوره گیل‌گمش و انکیدو Enkidu توجه سومریان به اهمیت درخت سدر پدیدار و برخورد این دو قهرمان اسطوره‌ای با خومبه به Huwawa غول جنگل سدر گویای این مسأله است.
سومریان دولت شهرهای خودکفائی را بنا نهادند که ساختار کشاورزی؛ تکنیک و بازرگانی آن برای فرمانروائی دینی معابد بزرگ طراحی شده بود. ه. فرانکفورت H. frankfort در گفتگو از نظام فرمانروائی سومر اصطلاح کمونیسم تئوکرات یا نظام اشتراکی خداگرای را به کار می‌برد. در این نظام فرمانروا خدای بزرگ شهر و کاهن بزرگ موسوم به ئینسی Ensi بر دهقانان خوش نشین قلمرو خویش فرمان می‌راند و گاهی به هنگام نیاز یک بزرگ مرد یا به اصطلاح سومریان لوگال Lugal را به فرمانروائی منصوب می‌کردند. کارکرد لوگال کمابیش همانند دیکتاتورهای روم و سلسله‌های شهریاری غالباً با انتصاب چنین فرمانروائی شکل می‌گرفت. این تحول سیاسی در اسطوره آئینی جشن سال نو بابل پدیدار و هم در این اسطوره است که خدایان بزرگ در نشست خویش از رو به رو شدن با سامان دادن جهان از آب‌های راکد؛ نماد مردوخ Mardok شهر خدای بابلی؛ بیمناک و در روایتی کهن‌تر ئن‌لیل Enlil خدای توفان و مجری فرمان شورای خدایان
در راه دست یابی به شهریاری این مهم را به عهده می‌گیرد. فرمانروا در این روایات نماینده شهریار آسمانی و خدای بزرگ شهر است و پیشینه این نگرش در میان‌رودان؛ سوریه و فلسطین موجود و در روایت عهد عتیق در مزامیر 2 و 110 پدیدار و در روایت افسانه‌ای گیل‌گمش؛ پهلوان اسطوره‌ای که دو سوم وی خدا و یک سوم وی انسان بود گزارش شده است.
[مزمور دوم: چرامت‌ها شورش نموده‌اند و طوائف در باطل تفکر می‌کنند. پادشاهان زمین برمی خیزند... و من پادشاه خود را نصب کرده‌ام بر کوه مقدس صهیون. فرمان را اعلام می‌کنم. خداوند به من گفته است تو پسر من هستی؛ امروز تو را هستی دادم؛ از من در خواست کن و امت‌ها را به میراث تو خواهم داد و اقصای زمین را ملک تو خواهم گردانید...]
مزمور صد و ده: خداوند عصای قوت تو را از صهیون خواهد فرستاد در میان دشمنان خود حکمرانی کن ... تو کاهن هستی تا ابدلآباد به رتبه ملکی صدق ...
توضیح عکس: لوح سنگی نذری موسوم به بزرگ مرد یا نماینده خدا در نقش سازنده معبد و در حال حمل و نقل مصالح ساختمانی. این لوح از تلو tello واقع در لاگاش Lagash به دست آمد و تاریخ آن به حدود 2630 ق. م باز می‌گردد. مقام شهریار در میان‌رودان باستان از خویشان و یارای وی مشخص می‌شد و در این لوح جانشین شهریار اکورگال و ملازمان وی در کنار او دیده می‌شوند. موزه لوور؛ پاریس.

قبایل صحرانشین

میان‌رودان جنوبی تحت فرمانروائی و مدیریت متمرکز دولت شهرهای سومر و با توسعه کشاورزی در این منطقه به تمدنی پربار دست یافت. دیگر مردمان فراسوی این دو رود یعنی سامی‌های شمال شرقی عربستان و ساکنان سرزمین‌های مرتفع از فلات ایران تا شرق آن پس از سومر به سرزمین‌های فرمانروائی تبدیل شد. سامیان شبانان و شاید خدمه کاروان‌هایی بودند که کالاهای تجاری سومر را به جانب شمال و در امتداد حاشیه صحرا حمل می‌کردند و سومریان از ارتباطات قبیله‌ای این مردمان در جهت تأمین امنیت کاروان‌های خود بهره می‌جستند.
سامیان استپ‌ها در محدوده مناطق مسکونی سومر از حق فصلی چرای دام برخوردار بودند و هنوز هم قبایل کوچ نشین خاور نزدیک از این حق بهره می‌جویند. در یکی از اسطوره‌های سومر در جائی که دوموزی Dumuzi چوپان و انکیدو Enkidu کشاورز خواستار یاری اینانا Inana شهبانوی آسمان می‌شوند این حق به رسمیت شناخته شده است. در این روایت خورشید – خدا اوتو Utu برادر اینانا خواستار شیر و کره شبانان و اینانا از انکیدو خواستار پوشاک؛ غلات و حبوبات می‌شود. دو موزی از مقایسه پوشاک خشن و پشمی خود با پوشاک دهقانان و آبجو کشاورز با شیر زرد؛ غلات با پنیر و نان با عسل شرمگین و سرانجام اینانا و شوهر دهقان او طی گفتگوئی به شبانان اجازه می‌دهند که به هنگامی که زمین‌های کشاورزی زیر کشت نیست شبانان بتوانند از حق چرای فصلی برخوردار شوند:
من در برابر تو؛ ای شبان در برابر تو! چرا باید به ستیز برخیزم؟
بگذار گوسفندان علف ساحل رود را چرا کنند؛
بگذار در علفزار من گوسفندان بچرند.
در مزارع آفتابگیر ارخ Erech گله‌ها را رها کن؛ تا بازمانده غلات را بخورند.
بگذار بزغاله‌ها و بره‌های تو از آبراه اونوم Unum آب بنوشند.
....
و هم این روایت است که شاید بر داستان قابیل کشاورز و هابیل شبان در سفر تکوین باب چهارم اثر نهاده است:
[و آدم زن خود حوا را بشناخت و او آبستن شده قائن (قابیل) را زائید و گفت مردی از یهوه حاصل نمودم؛ و بار دیگر برادر او هابیل را زائید و هابیل شبان بود و قائن کارگر زمین بود؛ و بعد از گذر ایام چنین شد که قائن هدیه از محصول زمین برای خداوند آورد؛ و هابیل نیز از نخستین زادگان گله خویش و پیه آن‌ها پیشکش آورد و خداوند هابیل و هدیه او را منظور داشت؛ اما قائن و هدیه او را منظور نداشت. پس خشم قائن به شدت برافروخته شده سر خود را به زیر افکند. آن گاه خداوند به قائن گفت چرا خشمناک شدی و چرا سر به زیر افکندی؛ اگر نیکوئی می‌کردی آیا پذیرفته نمی‌شدی و اگر نیکوئی نکردی گناه بر در در کمین است؛ و اشتیاق تو دارد اما تو بر وی مسلط شوی؛ و قائن با برادر خود هابیل سخن گفت و چنین شد چون در صحرا بودند قائن بر برادر خود هابیل برخاسته او را کشت. سپس خداوند به قائن گفت برادرت هابیل کجاست؟ گفت نمی‌دانم مگر پاسدار برادرم هستم. گفت چه کرده‌ای که خون برادرت از زمین نزد من فریاد بر می‌آورد، و اینک تو ملعون هستی از زمینی که دهان گشود تا خون برادر تو را از دست تو فرو برد؛ هر گاه کار زمین کنی همانا قوت خود را دیگربه تو ندهد و پریشان و آواره در جهان خواهی بود. قائن به خداوند گفت عقوبتم از تحملم زیاد است ... ]
در اسطوره عبری قابیل نه فقط یک دهقان که آهنگری کوچ نشینان است (سفر تکوین 4: 23) و جزئیات این روایت شاید گویای سفر آهنگران در منطقه هلال خضیب در حد فاصل میان‌رودان و سوریه در امتداد حاشیه صحرا و ماجرائی است که در سفر پیدایش 4: 15 [4: 23] و در روایت قابیل یا قائن گزارش شده (و قائن Qaiin در زبان عبری به معنی آهنگر است).
فتوحات مسلمین در عراق بعد از محمد (ص) گویای آن است که قبایل گرسنه صحرانشین همیشه امنیت سرزمین‌های مسکون را مورد تهدید قرار می‌دادند و صحرا برای مردمان اسکان یافته همیشه سرزمینی عجیب و ناشناخته بود. برای این مردمان صحرا منطقه‌ای نا امن و جائی بود که از آن مهاجمان و بادهای ویرانگر و توفان شن به سرزمین‌های مسکون یورش می‌آورد. چنین مکانی در اساطیر میان‌رودان جای قدرت‌های فوق طبیعی؛ اهریمنان بدخواه و ستیزندگانی بود که میان‌رودان را مورد تهدید قرار می‌داد. آهنگران کوچ نشین حاشیه صحرا از کسانی بودند که سومریان با آنان همیشه در ارتباط بودند و باید رضایت آنان را جلب می‌کردند. چنین است که در روایت افسانه‌ای گیل‌گمش یکی از وحشیان ساکن استپ‌ها یعنی انکیدو با شهریار اوروک Uruk (در کتاب مقدس ارخ) به نبردی مخوف بر می‌خیزد و سرانجام یار گیل‌گمش می‌شود و در سفرهای بعدی همیشه همراه اوست.
دشمنان منطقه شرق فرمانروائی سومر و ساکنان فلات و سرزمین‌های مرتفع از دشمنان صحرا نشین سهمناک‌تر و از آن جا که همیشه با سومریان در ارتباط نبودند ایجاد ارتباط صلح آمیز با آنان دشوارتر بود. اینان قدرت‌های بیگانه‌ای بودند که از نظر نژادی و فرهنگی با اعراب بادیه نشین متفاوت و سپاهیان آنان سازمان یافته و چنین بود که در دوره‌های مختلف بسیاری از دودمان‌های فرمانروائی سومر را ساقط و دولت شهرهای آنان را ویران کردند. این مردمان دشمنان قدرتمندی بودند که میان‌رودان را بر خلاف مصر که از امنیت دره نیل برخوردار بود؛ مورد تهدید قرار می‌دادند؛ و چنین است که در کیش میان‌رودان این دو نیز همیشه به عنوان نشانه‌های خشونت در رفتار ئن‌لیل خدای توفان و نیز بخشاینده زندگی تجسم می‌یابد و در سده بیستم قبل از میلاد در سوگواری ویرانی اور Ur این ماجرا به ئن‌لیل نسبت داده می‌شود.

استیلای سامیان

انتظار بر آن بود که سامیان اسکان یافته و برخوردار از فرهنگ سومر در برهه‌هایی از تاریخ میان‌رودان سودای غلبه بیابند؛ و چنین بود که این استیلا توسط سامیان شهر آگاد Agade یا آکاد Akkad و به هنگام فرمانروائی سارگون sargon، نخستین امپریالیست بزرگ و واقعی تاریخ؛ (2186-2242) تحقق یافت. خط مشی سارگون از جانب نوه او نارام – سین (Naram- sin )2123 -2159 ادامه یافت. برتری و استیلای اکادیان در میان‌رودان جنوبی چندان دوام نیاورد و این سرزمین با فرمانروائی دودمان سوم اور ur به فرهنگ سومری بازگشت (1936-2044 ق. م) به هنگام استیلای اکادیان خط میخی و هجائی با نوشتار لهجه‌های سامی مورد کاربرد قرار گرفت؛ و این روال از جانب آموریان Amorite استپ‌های غربی که بعدها بر میان‌رودان غلبه یافتند ( 1526-1826 ق. م) و مشهورترین چهره‌های فرمانروائی آن حمورابی Hummurabi (1724-1682) بود؛ ادامه یافت.
با آن که سامیان در جلوه‌های مختلف فرهنگ؛ ادبیات؛ سیاست و دین میان‌رودان از سهم خاصی برخوردارند؛ آنان میراث خوار سومر و فرهنگی بودند که اندکی تغییر یافته بود. بدین سان فرهنگ و اساطیر سومر توسط آکادی‌ها و بعد آموریان ادامه یافت و با شکل گیری آشور در میان‌رودان شمالی از 1200 ق م و تا سقوط این امپراتوری در 612 ق م و ویرانی نینوا فرهنگ آشوری کمابیش جایگزین فرهنگ پیشین شد؛ و خاستگاه بسیاری از اطلاعات ما درباره اساطیر میان‌رودان از روایت‌های تقلیدی آشوریان از اساطیر سومر و اکاد و از الواح کتابخانه آشور بانی‌پال شهریار آشور ( 626-668) گرفته شده است.
منبع: گری، جان؛ (1378) شناخت اساطیر خاور نزدیک (بین النهرین)، مترجم: باجلان فرخی، تهران، اساطیر، چاپ نخست.